مهدی یاور 313

بیاییم برای ظهور دعایی بخوانیم ، اللهم عجل لولیک الفرج

مهدی یاور 313

بیاییم برای ظهور دعایی بخوانیم ، اللهم عجل لولیک الفرج

مهدی یاور 313

وبلاگ مهدی یاور درحوزه مهدویت(معرفی کتب مهدوی،مثال ها و تمثیلات مهدوی،فیلم وکلیپ مهدوی،نوای مهدویت،حکایات وتشرفات،علائم ظهور،شناخت امام زمان (عج)، زیارات و ادعیه مهدوی، سبک زندگی مهدوی) فعالیت می کند.
------------------------------
افتخارات
کسب رتبه اول وب نوشت در مسابقات فرهنگی شهرستان کاشان
------------------------------

آخرین نظرات

۱۲ مطلب با موضوع «حکایات وتشرفات» ثبت شده است

🔹 نسیم خدمتکار امام حسن عسکری میگوید: یک شب پس از ولادت حضرت صاحب الزمان، بر ایشان وارد شدم؛ و هنگامی که در خدمتشان بودم عطسه ای کردم. بلافاصله حضرت فرمودند: یرحَمُکَ الله (خداوند تو را رحمت فرماید)

🔸 از این موضوع خوشحال شدم. سپس حضرت فرمودند: آیا میخواهی تو را درباره عطسه بشارت دهم؟

🔺 عرض کردم: بفرمایید. فرمودند: عطسه، تا سه روز #امان_از_مرگ است

📚 کمال الدین و تمام النعمة، باب۴۲

☑️ به این نکته هم دقت کنید که حضرت در زمان گفتن این کلام فقط #یک شبانه روز از عمر شریفشان می گذشت.

  • مهدی حبیبی زاده

🔸 مرحوم علامه مجلسی نقل میکند: فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت میشود. شب در عالم رؤیا، پیامبر اکرم را زیارت میکند.حضرت میفرمایند:

❄️ اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو: "یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ" "الغَوثَ اَدرِکنی".

(مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...).

📝 ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان"

☑️ سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...". بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد.

📚 بحارالانوار جلد۵۳ ص۶۷۸

  • مهدی حبیبی زاده

🔹 در حدود دویست سال پیش جمعی از صالحین در نجف جمع بودند. روزی با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نمی آید؟ در صورتی که ما بیش از ٣١٣ نفر که او لازم دارد هستیم. تصمیم گرفتند از بین خودشان یک نفر را که به تایید همه، خوبترین شان هست، انتخاب کنند تا با اعتکاف در مسجد کوفه یا سهله، از خود امام بخواهد که راز تاخیر در ظهور را بیان بفرمایند.

🔸 او هم رفت و بعد دو سه روز برگشت و ماجرا را اینگونه تعریف کرد: وقتی از نجف بیرون رفتم با کمال تعجب دیدم شهری بسیار آباد در مقابل من ظاهر شد. جلو رفتم و پرسیدم اینجا کجاست؟ گفتند این شهر صاحب الزمان است. بسیار خوشحال شدم و تقاضای ملاقات کردم. گفتند حضرت فرموده اند: شما فعلا خسته ای، برو فلان خانه، آنجا مرد بزرگی هست. ما دختر او را برای شما تزویج کردیم. آنجا باش و هر وقت احضار کردیم بیا.

🔺 به آن خانه رفتم. از من خیلی پذیرایی کردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم که ماموری آمد و گفت: امام میفرمایند بیا! میخواهیم قیام کنیم و شما را به جایی بفرستیم. گفتم به امام بگو امشب را صبر کنید. من امشب نمی آیم. تا این را گفتم، دیدم هیچ خبری نیست. نه شهری هست، نه خانه ای و نه عروسی. من هستم و صحرای نجف...

  • مهدی حبیبی زاده

🔹 اوضاع و احوال مالی آیت الله کوه کمره ای مناسب نبود، برای تدریس روزی از خانه اش خارج میشد که همسرش به او گفت: چیزی در خانه نداریم. آیت الله گفت: درست میشود، رفت و برگشت دید هیچ چیز در خانه نیست.

  • مهدی حبیبی زاده

🔹 مرحوم میرزا محمدباقر آشتیانی نوشته اند که: روزی از پدرم مرحوم آیت الله حاج میرزا احمد پرسیدم تا بحال خدمت امام عصر رسیده اید؟ در پاسخم چند قضیه برایم نقل کردند (از جمله) :


🔸 جزوه ای را ادعیه نوشتم و در فکر بودم اسمی برایش انتخاب کنم. در ضمن به کسی هم نگفتم چنین جزوه ای نوشتم. سیدی به منزل ما آمد و فرمود: "جزوه دعایی را که نوشته اید، اسم آن را تحفه احمدیه (هدیه احمدیه) بگذارید" بعد از آنکه رفت و من به فکر افتادم که او چه کسی بود؟ من که به کسی نگفته بودم. فردی را فرستادم بیرون را ببیند ولی هرچه گشت او را نیافت. (آقای استادی میفرمود: تحفه احمدیه بسیار زیاد چاپ شده و همین رایج بودنش، مطلب فوق را تایید میکند)


📚 روزنه هایی از عالم غیب، ص۳۲؛ تالیف آیت الله سید محسن خرّازی


☑️ محتویات این جزوه: دعا برای آمرزش گناهان، جهت محفوظ ماندنِ بنا، وسعت رزق، رفعِ مَرَض، محفوظ ماندن از شر دشمن، دفع بلایا، دعای نور، جهت ادای قرض، دعای مستجاب و....

  • مهدی حبیبی زاده
  • مهدی حبیبی زاده

میگوید:


🔆 روزی در حرم سامرا من و عده ای به امامت علامه بحرالعلوم به نماز ایستادیم، بعد از تشهد رکعت دوم حالتی برای سید عارض شد که اندکی توقف کرد و بعد به نماز ادامه داد. بعد از نماز همگی ما از آن توقف متعجب بودیم ولی کسی جرات پرسیدن نداشت.


🔹 (با دیگران مشغول حرف زدن در اینباره بودیم که) ایشان متوجه مکالمه ما شد و فرمود موضوع چیه؟ گفتم: اینکه در نماز حالت خاصی به شما دست داد، علتش چه بود؟ علامه فرمودند: دیدم امام مهدی برای عرض سلام به پدر بزرگوارش وارد حرم شدند، از مشاهده نور ایشان چنان حالتی به من دست داد تا از حرم خارج شدند.


📌 ای صاحبِ عشق و عقل، دیوانه ی تو / حیرانِ تو آشنا و بیگانه ی تو / دیدار تو را همه نشانی دارند / ای در همه جا، کجاست پس خانه ی تو

  • مهدی حبیبی زاده
  • مهدی حبیبی زاده
  • مهدی حبیبی زاده

⭕️ ماجرای شیخ انصاری و امام زمان


🔹 یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری می‌گوید: «نیمه شبی در کربلا از خانه بیرون آمدم، در حالی که کوچه‌ها گل آلود و تاریک بودند و من چراغی با خود برداشته بودم. از دور شخصی را دیدم، که چون به او نزدیک شدم دیدم،

  • مهدی حبیبی زاده